موسسه فرهنگی ام ابیها

طراحی و چاپ عکس و بنر و تراکت

موسسه فرهنگی ام ابیها

طراحی و چاپ عکس و بنر و تراکت

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

عباس بابایی (۱۳۲۹ - ۱۳۶۶) سرلشکر خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی شرکت‌کننده در جنگ ایران و عراق و معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در جنگ ایران و عراق کشته شد.

زندگی و فعالیت‌ها

وی در خانواده‌ای متوسط و مذهبی در شهر قزوین و در ۱۴ آذر ۱۳۲۹ متولد شد. دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» گذراند. پس از گرفتن دیپلم، در سال ۱۳۴۸ در رشتهٔ پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه به خلبانی، داوطلب تحصیل در رشته خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی برای تکمیل تحصیلاتش در سال ۱۳۴۹ به آمریکا اعزام گشت.

پس از انقلاب اسلام

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سرپرستی انجمن اسلامی پایگاه هوایی هشتم شکاری اصفهان را بر عهده گرفت. با شروع جنگ ایران و عراق، عباس بابایی به انجام عملیات جنگی هوایی مشغول شد. در سال ۱۳۶۰ ضمن ارتقاء به درجهٔ سرهنگ دومی به عنوان فرمانده «پایگاه هوایی هشتم شکاری اصفهان» منصوب شد.

او در ۹ آذر ۱۳۶۲ به درجه سرهنگ تمامی ارتقاء یافت و به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و به تهران عزیمت کرد. وی پس از چهار سال رزم در مقام معاونت عملیات نیروی هوایی، در ۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به درجه «سرتیپی» ارتقاء یافت.

ازدواج

وی با دختردایی‌اش «ملیحه حکمت» در تاریخ ۴ شهریور ۱۳۵۴ ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نام‌های «محمد» و «حسین» شد.

درگذشت

عباس بابایی پس از ۶۰ مأموریت جنگی موفق در صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. تیمسار بابایی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در منطقه عملیاتی سردشت در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ مورد شلیک اشتباهی توپ زو-۲۳ پدافند نیروهای ایران مستقر در شمال سردشت قرارگرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله کشته‌شدند. یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:«به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین کشته‌شده است.» راوی در مورد بازتاب کشته‌شدن تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر کشته‌شدن تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم رسید . با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با عباس بابایی داشتند ، حلقه زد.» نقل شده که وی چند روز قبل از کشته‌شدن در پاسخ پافشاری های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می رسانم.» بابایی در هنگام کشته‌شدن ۳۷ سال داشت.  پیکر وی در مزار کشته شدگان جنگ ایران و عراق در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۳
ashghim

عباس دوران

 

عباس دوران

محل تولد            شیراز

تاریخ تولد            ۲۰ مهر ۱۳۲۹

۲۲ اکتبر ۱۹۵۰

محل مرگ           بغداد، عراق

تاریخ مرگ           ۳۰ تیر ۱۳۶۱

۲۱ ژوئیه ۱۹۸۲ میلادی (۳۱ سال)

محل دفن            شیراز

تابعیت    ایرانی

نیرو       IIAF-Seal.svg نیروی هوایی شاهنشاهی ایران

IRI.Army Air Force Seal.svg نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

درجه      19- سرلشگر--IRIAF.png سرلشکر خلبان

فرماندهی افسر خلبان شکاری و معاونت عملیات فرماندهی پایگاه سوم شکاری

جنگ‌ها   جنگ ایران و عراق

عملیات‌های مهم    عملیات مروارید

عملیات نابودی پالایشگاه الدوره در بغداد

عملیات بغداد

کارهای مهم          انهدام سه فروند از جنگنده‌های عراقی (دو فروند میگ-۲۳ و یک فروند میگ-۲۱)

همسر     نرگس خاتون (مهناز) دلیری


سرلشکر خلبان عباس دوران (زاده ۲۰ مهر ۱۳۲۹ در شیراز - درگذشته۳۰ تیر ۱۳۶۱ در بغداد) از خلبانان جنگنده مک‌دانل داگلاس اف-۴ فانتوم ۲ نیروی هوایی ایران بود که در ماه‌های آغازین جنگ ایران و عراق نقش مهمی در بمباران اهداف دشمن عراقی ایفا کرد. خلبان عباس دوران در دو سال اول جنگ بیش از ۱۲۰ عملیات و پرواز برون مرزی موفق داشت.

زندگی

عباس دوران در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز به دنیا آمد. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۴۹ به خدمت سربازی رفت.

پس از پایان دورهٔ وظیفه، به‌دلیل علاقه به‌یادگیری فن خلبانی در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکدهٔ خلبانی نیروی هوایی شاهنشاهی ایران شد و پس از طی دورهٔ مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامهٔ تحصیل و فراگیری دورهٔ تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد. وی با اخذ نشان و گواهی‌نامه خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه نیروی هوایی کلمبوس به ایران بازگشت و با درجهٔ ستوان‌دومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به‌خدمت شد.

همسر وی «نرگس خاتون دلیری فرد» نام داشت. در زمان آخرین پروازش، پسرش امیررضا، یک سال و نیم سن داشت.

جنگ

با شروع جنگ ایران و عراق، او در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیات فرماندهی پایگاه سوم شکاری (که در آغاز جنگ به پایگاه هوایی شهید نوژه نامیده شده بود) مشغول خدمت بود و پس از مدتی، برای ادامه پروازهای جنگی به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد.

دوران در ۷ آذر ۱۳۵۹ و در جریان جنگ ایران و عراق و در طی عملیات مروارید، اسکله الامیه و البکر را غرق کرد. از آنجایی که بخش مهمی از صادرات نفت عراق از طریق این دو سکوی عظیم نفتی واقع در مصب اروندرود عملی می‌شد، با انهدام این سکوهای نفتی عملاً صادرات نفت عراق از طریق دریا قطع گردید. وی همچنین در عملیات فتح‌المبین بسیار موفق عمل کرد.

آخرین پرواز

صدام حسین پیش از جنگ و در اجلاس سران عدم تعهد در هاوانا، میزبانی بغداد را برای اجلاس بعدی گرفته بود تا ژست یک صلح طلب را به نمایش بگذارد. او با ترسو خواندن خلبانان ایرانی گفته بود: «هیچ خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد.»

در حالی که تلاش‎‎های دیپلماتیک برای تغییر محل اجلاس عدمتعهد از سوی وزارت خارجه و دولت ایران در جریان بود، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در صدد انجام حملاتی به بغداد برآمد تا عدم امنیت این شهر برای برگزاری اجلاس را ثابت کند. عباس دوران برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ بیستم تیر سال ۱۳۶۱ مقارن با ژوئیه ۱۹۸۲ مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن نماید. در ۳۰ تیر ۱۳۶۱ شش خلبان نیروی هوایی با سه فروند هواپیمای جنگنده برای این عملیات آماده شدند. یکی از این خلبانان عباس دوران بود. تصمیم بر این میشود که سه فروند فانتوم کاملاً مسلح به پرواز درآیند. هر سه تا مرز پرواز کنند و تنها دو فروند از مرز گذشته و به هدف حملهور شوند و فانتوم سوم در همان‌جا منتظر بماند تا در صورت نیاز به آنها بپیوندد. خلبانان مأموریت یافتند روی بغداد عملیاتی انجام دهند. هدف آنها بمباران پالایشگاه «الدوره» بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان هتل اجلاس عدم تعهد بود. هر سه تا مرز پرواز میکنند آنگاه یکی جدا شده و دو فروند دیگر به فرماندهی دوران وارد خاک عراق میشوند. هواپیماها در حدود ۳۰ کیلومتری شهر بغداد با ۳ دیوار آتش در مقابل خود مواجه می‌شوند. پس از عبور از دیوارهای آتش دشمن چند گلوله به یکی از هواپیماها برخورد میکند. با اصابت این گلولهها، موتور سمت راست هواپیمای دوران از کار میافتد ولی او بازهم تصمیم به ادامه عملیات میگیرد؛ بنابراین هواپیماها بهسمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا بود ادامه مسیر میدهند و با اینکه پدافند دشمن بسیار قوی است اما تمام بمب‎‎ها را روی این پالایشگاه تخلیه میکنند. بعد از تخلیه بمب‎‎ها به مسیری ادامه میدهند که در واقع این مسیر در نهایت به سالن کنفرانس سران غیرمتعهدها ختم میشده است. در همین زمان عقب هواپیمای دوران نیز مورد اصابت چندین گلوله ضدهوایی قرار میگیرد؛ بهطوری که از دم هواپیما تا محل قرار گرفتن کابین خلبان آتش می‌گیرد. در این هنگام، منصور کاظمیان، خلبان کابین عقب به درجات و نشانگرها نگاه کرده و متوجه می‌شود که از کار افتاده‌اند؛ بنابراین تصمیم به خروج از هواپیما و ایجکت خود و دوران می‌گیرد؛ ولی قبل از کشیدن دستگیره خروج اضطراری، صندلی ایجت کابین عقب (احتمالا به دلیل رسیدن آتش به صندلی) عمل کرده و کاظمیان بصورت خودکار به بیرون پرتاب می‌شود. اما عباس دوران با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای فانتوم (اف۴) صدمه‌دیدهٔ خود را که در آتش می‌سوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس در کشور عراق شد. این عملیات تحت عنوان عملیات بغداد نام گرفت.

به این صورت در اواسط ژوئیه ۱۹۸۲ بود که سازمان وحدت آفریقا هم اعلام کرد که بغداد محل مناسبی برای گردهمایی غیرمتعهدها نیست بعد از آنهم کوبا اعلام کرد کنفرانس سران در بغداد تشکیل نخواهد شد. پیشنهاد عراق برای میزبانی کنفرانس وزیران خارجه هم که قرار بود قبل از اجلاس سران برگزار شود، مورد استقبال قرار نگرفت. سرانجام در سپتامبر ۱۹۸۲ فیدل کاسترو طی نامهای رسماً اعلام کرد که اجلاس بعدی در دهلی نو، هفتم مارس ۱۹۸۳ تشکیل خواهد شد و همه کشورهای عضو با این تصمیم موافقت کردهاند و بدین ترتیب شکست بزرگ سیاسی برای صدام رقم خورد.

خاکسپاری

از پیکر وی، بیست سال بعد در سال ۱۳۸۱ تکه‌ای از استخوان پا به ایران بازگشت که در ۱۰ مرداد ۱۳۸۱ خانواده وی آن را طی مراسمی رسمی با حضور مسئولان کشوری و لشکری، خانواده و بستگان در شیراز به خاک سپردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۶
ashghim

علی اکبر شیرودی 


سرلشکر خلبان علی‌اکبر قربان شیرودی یا علی‌اکبر شیرودی (زادهٔ دی ۱۳۳۴ در بالاشیرود تنکابن - درگذشتهٔ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ در بازی‌دراز دشت ذهاب) خلبان جنگی ایرانی بود.[۱][۲]

زندگی‌نامه

هنگامی که علی‌اکبر کودک بود، پدرش تحت تأثیر خوابی که دیده بود به تعلیم قرآن او توجه کرد. در دوران دبستان نیز نه‌تنها از نظر جسمی جثه‌ای درشت داشت، بلکه از نظر هوش و استعداد نیز از بسیاری از همسالان خود برتر بود. بعد از اتمام دورهٔ ابتدایی و کسب رتبهٔ شاگرداولی، به دلیل نبودِ دبیرستان در روستای بالاشیرود، در دبیرستان شیرود در شش‌کیلومتری محل سکونتش ادامه تحصیل داد. وی که از مشکلات مالی خانواده آگاه بود، از طریق کارگری و کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد.

جوانی

علی‌اکبر قربان شیرودی در سال آخر دبیرستان جهت یافتن کار به تهران رفت و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۵۰ با افکار و مبارزات آیت‌الله خمینی آشنا شد و شروع به مطالعهٔ معارف و کتاب‌های ادیان مختلف، همچنین کتب فلسفی و سیاسی از جمله نوشته‌های مرتضی مطهری کرد.

خلبانی

علی‌اکبر قربان شیرودی، در سال ۱۳۵۱ وارد دورهٔ مقدماتی خلبانی شد و پس از مدتی برای گذراندن دورهٔ کامل به پادگان هوانیروز اصفهان منتقل شد. با اتمام دورهٔ خلبان بالگرد کبری به این موضوع پی برد که نفوذ آمریکایی‌ها در ارتش و فرهنگ کشور بیش از آن است که تصور می‌شد. وی پس از پایان دورهٔ خلبانی به‌عنوان خلبان به استخدام ارتش درآمد و به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل شد. در این ایام با احمد کشوری، که از همشهریانش نیز بود، آشنا شد.

انقلاب اسلامی و جنگ

در بی‌طرفی این مقاله اختلاف‌نظر وجود دارد. گفتگوی مربوطه ممکن است در صفحهٔ بحث. لطفاً تا پایان حل مناقشه این برچسب را برندارید.

وی در دوران مبارزات انقلاب، اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی را در کرمانشاه پخش می‌کرد و در آستانهٔ پیروزی انقلاب همراه با حجت‌الاسلام آل طاهر مسئولیت حفاظت از کرمانشاه به‌ویژه رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را بر عهده گرفت. در غائلهٔ کردستان داوطلبانه به این منطقه شتافت و در مقابل گروه‌های ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. در همین دوره و در ۲۴سالگی به‌عنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد.

شیرودی در جنگ پاوه نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در گرفتن این شهر ایفا کرد، به طوری که هاشمی رفسنجانی به نشانهٔ سپاسگزاری از وی گفت:

شیرودی حق بزرگی بر این کشور دارد.

شیرودی پس از سه سال مبارزه با احزاب کُرد در غرب کشور، به اصرار روحانیون و هم‌رزمان پاسدارش در ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ به مدت یک ماه به مرخصی رفت، اما بیش از ۱۰ روز در تنکابن نماند و با شنیدن حملهٔ عراق به جنوب ایران به منطقه بازگشت. در آن چند روز نیز با اینکه مخالفان در تعقیب او بودند، وی بدون محافظ و تنها با یک قبضه کلت کمری که از سید احمد خمینی هدیه گرفته بود در تنکابن تردد می‌کرد و اغلب اوقات با لباس کار به میان روستاییان می‌رفت و در کشتزارها به سالخوردگان کمک می‌کرد.

در جنگ ایران و عراق

با شروع جنگ ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، به منطقهٔ کرمانشاه رفت. وی هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده پادگان تخلیه و انبار مهمات منهدم شود، از دستور سرپیچی کرد و به دو خلبانی که با او هم‌فکر بودند گفت:

ما می‌مانیم و با همین دو هلیکوپتری که در اختیار داریم مهمات دشمن را می‌کوبیم و مسئولیت تمرد را می‌پذیریم.

در طول ۱۲ ساعت پرواز، وی به‌عنوان تنها موشک‌انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد. بنی صدر دو هفته بعد به او ارتقای درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش این بود که کارشکنی‌هایی که به نظرش بنی صدر می‌کرد و بی‌تفاوتی برخی از فرماندهان را به آیت‌الله خمینی خبر دهد. در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجهٔ سروانی ارتقا یافت، اما طی نامه‌ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت:

اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیهٔ جنگ‌ها شرکت نموده‌اند، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته‌ام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته‌ام؛ لذا تقاضا دارم درجهٔ تشویقی‌ای که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجهٔ ستوانیارسومی که بوده‌ام، برگردانید.

وی در مصاحبه‌ای که در مجلهٔ پیام انقلاب منتشر شد، علت زنده ماندنش را پس از چندهزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین زمان پروازهای جنگی در دنیا (۲۵۰۰ ساعت پرواز)[مشکوک بحث] و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ[نیازمند منبع] مشیت و عنایت الهی عنوان می‌کند.

کشته شدن

آخرین عملیات پروازیِ خلبان شیرودی در بازی دراز دشت ذهاب صورت گرفت. عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره‌انداز و چند فروند جنگندهٔ روسی و فرانسوی، برای بازپس‌گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سرپل ذهاب گسیل می‌کند. خلبان‌یار احمد آرش، که به همراه شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی مرگ این خلبان چنین می‌گوید: «بارها او را در صحنهٔ جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می‌گرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلولهٔ یکی از تانک‌های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز کشته شد.»

جنازهٔ علی‌اکبر قربان شیرودی پس از تشییع باشکوه در شهر شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. از وی سه فرزند به نام شیما و عادله و ابوذر، که در هنگام کشته شدنش چهارساله و یک‌ساله بودند، به یادگار مانده‌است.

پس از مرگ سروان خلبان علی‌اکبر قربان شیرودی در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰، شخصیت‌های مملکتی نسبت به شخصیت وی اظهارنظرهای مختلفی نموده‌اند. از جمله آیت‌الله خامنه‌ای از وی به‌عنوان اولین نظامی‌ای که در نماز به او اقتدا کرده‌است، یاد می‌کند و او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کند. هاشمی رفسنجانی درباره وی می‌گوید:

من در قیافهٔ شیرودی مالک اشتر را دیدم.

همچنین مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت، او را ستاره درخشان جنگ‌های کردستان نامیده‌است. صاحب‌نظران جنگ‌های هوایی او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیده‌اند؛ چنان‌که تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش، درباره وی می‌گوید:

ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر کشته شدنش را به امام خمینی دادم، امام درمورد وی فرمود: او آمرزیده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۲
ashghim

زینب اسماعیلی2

زینب اسماعیلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۳
ashghim
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۷
قائم رایانه

سخنان ارزشمند امام علی ع

امام علی (ع) : علم و دانش بیش از مقداری است که قابل احاطه باشد و یک فرد نمی تواند بر همه آنها واقف گردد پس سعی کنید از هر علمی بهتر و شایسته اش را فرا گیرید. الحدیث جلد2صفحه

15

امام علی (ع) : مرد با ایمانی را مخاطب ساخت و فرمود علم و ادب الهی ارزش وجود تو است پس در یادگیری آن کوشش نما چه هر مقداری که دانش و علم دینی تو افزوده شود بها و ارزش تو افزایش می یابد. مشکوة الانوار صفحه 13

امام علی (ع) : هواهای نفسانی و شهوانی مانند دشمن ترین دشمنان توست که قصد دارد خون تو را بریزد پس سعی کن که بر آن غالب و پیروز گردی و گرنه هلاکت خواهد کرد. غررالحکم صفحه 797

امام علی (ع) : هزار دوست و هم نشین بسیار نیست ولی یک دشمن برای آدمی البته بسیار است. بحارالانوار جلد 14 صفحه 264

امام علی (ع) : دنیا برای تو دو روز است یک روز به نفع تو و طبق تمایلات توست و یک روز به ضرر تو و بر خلاف خواهشهای تو است روزی که به نفع تو است و نعم الهی را در اختیار داری تکبر و سرکشی نکن و روزی که به ضرر تو است و گرفتار ناملایماتی صابر و بردبار باش . نهج البلاغه حکمت 390

امام علی (ع) : کسی که در مقابل شیفتگان دنیا اظهار ذلت کند و برای دلباختگان مال و مقام تن به ذلت و خواری دهد با این عمل جامه تقوی و عزت را از خود در آورده است. الحدیث جلد 2 صفحه 36

امام علی (ع) : از رفاقت با کسانی که رفتارشان خطا و اعمالشان ناپسند است بر حذر باشید چه آنکه آدمی به رویه و روش رفیق اش خو می گیرد و به افکار و اعمال وی معتاد میشود. نهج البلاغه نامه 69

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۵
قائم رایانه

حضرت محمد(ص)، آخرین پیامبر الهى در 17 ربیع الاوّل از پدرى به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادرى به نام " آمنه بنت وهب" دیده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منوّرش، جهان تیره و تاریک، به ویژه عربستان را روشن گردانید. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، پیش از تولد فرزندش محمد(ص)، در حالى که همسرش آمنه، به چنین فرزندى، حامله بود، به همراه سایر بازرگانان قریش، جهت سفر تجارى عازم شام گردید و در بازگشت از شام، در یثرب)مدینه منوّره( بیمار شد و در همان جا درگذشت و توفیق دیدار نوزاد خویش را نیافت. وفات عبدالله، دو ماه و به روایتى هفت ماه پیش از تولد فرزندش حضرت محمد(ص) بود. امّا آمنه، مادر گرامى رسول خدا(ص)، که به تقوا، عفت و پاکیزگى در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیده‏اش حضرت محمد(ص)، چندان در این دنیاى فانى زندگى نکرد. وى، دو سال و چهار ماه و به روایتى شش سال، پس از میلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از یثرب، در مکانى به نام "ابوا" بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد. رسول خدا(ص) پس از تولد، در کفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سید قریش مکه، قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شیر دادن نور دیده‏اش محمد(ص)، در آغاز وى را به "ثویبه"، آزاد شده ابولهب سپرد ولى پس از مدتى وى را به "حلیمه دختر عبدالله بن حارث سعدیه" واگذار کرد. حلیمه، در ظاهر اگر چه دایه وى بود، ولى در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادرى کرد. پیامبر اسلام(ص) از دوران کودکى داراى دو نام بود. یکى "محمّد" که جد بزرگوارش عبدالمطلب، براى وى برگزید و دیگرى "احمد" که مادر ارجمندش آمنه، آن را انتخاب کرده بود. از امام صادق)ع( روایت شد که ابلیس، پس از رانده شدن از رحمت الهى، مى‏توانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهاى آسمانى را گوش دهد، تا این که حضرت عیسى )ع( دیده به جهان گشود، از آن پس، ابلیس از سه آسمان فوقانى ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایین‏تر، رفت و آمد مى‏کرد. ولى چون حضرت محمد(ص) به دنیا آمد، ابلیس از تمام آسمان‏ها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامى شیاطین نیز با تیرهاى شهاب از آسمان رانده شدند. هم چنین روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص)، ایوان کسرى شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بت‏هاى مکه سرنگون شدند؛ نورى از وجود آن حضرت به سوى آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ‏ها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانى ایران و مؤبدان بزرگ دربار وى، خواب‏هاى وحشتناکى دیدند؛ آن حضرت ختنه شده و ناف بریده به دنیا آمد و پس از استقرار در زمین، گفت: اَللّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ کَثیراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکْرَةً وَ أصیلاً. گفتنى است که تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه و اهل سنت، با این که در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و مى‏گویند که آن حضرت در اوّل عام الفیل، برابر با سال 570 میلادى و در ماه ربیع الاوّل دیده به جهان گشود، ولى درباره روز تولد وى، اختلاف نظر دارند. شیعیان، معتقدند که رسول خدا(ص) در روز جمعه، مصادف با 17 ربیع الاوّل، به دنیا آمد و اهل سنت مى‏گویند که تولد وى، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل بوده است.(1) اما از این که سال تولد پیامبر(ص) را "عام الفیل" مى‏نامند، بدین جهت است که دو ماه و هفده روز پیش از تولد پیامبر)ص، یعنى در نخستین روز محرم سال 570 میلادى، فیل سواران "ابرهه" به مکه هجوم آورده و قصد نابودى کعبه و مسجدالحرام را نمودند ولى با معجزه شگفت الهى سرکوب شدند. 1- نک: فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام(ص)، ص 57؛ منتهى الآمال، ج1، ص 13؛ المبعث و المغازى، ص34؛ الامتاع، ص3؛ تاریخ الیعقوبى، ج2، ص 5؛ بحار الانوار، ج15، ص 248؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 383؛ تاریخ دمشق، ج3، ص 72 70 و 75

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۱
قائم رایانه


ساجده سادات پرپنچی حسینی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۸
قائم رایانه